مقالک های شیردل خراسانی

از دفتر شعر تو کسی نیست نخوانده

مقالک های شیردل خراسانی

از دفتر شعر تو کسی نیست نخوانده

تراژدی تکرار پذیر کوریولانوس

شیردل خراسانی | چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۲۴ ب.ظ
ndr
 
یکی از مصائب بزرگ حکومتداری که بارها در تاریخ بشری تکرار شده ، حضور افراد غیرمرتبط و ناآگاه در مصادر امور حکومتی است ؛ گاهی افراد حکومتی یا دیوانی یا لشگری یا صنعتی توانایی خوبی در حرفه خویش دارند اما به کار گرفتن آنها در امور غیرمرتبط خسارات و زیان های فراوانی را به بار آورده است!
ویلیام شکسپیر در نمایشنامه کوریولانوس به این مساله اشاره میکند:
این نمایشنامه داستان یک قهرمان رزمی جمهوری روم است که به دلیل فتوحاتش محبوبیت ویژه ای میان توده مردم به دست می آورد اما به دلیل روحیات اشرافی و نظامی اش ، نگاه تحقیرآمیزی به توده فرودست جامعه دارد!
وی هنگامی که از آخرین فتوحاتش بازمیگردد ، به پافشاری و در خواست اشراف و مردم ، کنسول جمهوری روم میگردد اما اخلاق ویژه او باعث بروز اختلافات درونی در جمهوری روم میشود که این اختلافات تا نزدیکی ویرانی شهر رم پیش میرود و در نهایت به قیمت جان کوریولانوس پایان میابد!
این تراژدیِ هدر رفتن نخبگان به دلیل بکار گیری آنها در کار غیرمرتبط ، در گذر تاریخ بارها تکرار شده و نمونه های آن را میتوانیم در نقش خواجگان در تضعیف بسیاری از فرمانروایی های ایران مانند سلجوقیان مشاهده کنیم.
نمونه تراژدیکِ ایرانی آن در آیینه زندگی شخصیت مهمی همچون نادرشاه افشار بروز پیدا کرد !
نادر کسی بود که پس از چندین قرن از بخارا و سمرقند تا کشمیر و گرجستان را به قلمرو ایران ضمیمه کرد.
چنین فردی قطعا یک نابغه بزرگ نظامی و رزمی بود اما برآمدن او به عنوان یک شاه ، کاری بسیار نادرست بود و پادشاهی وی چنان خسارات بزرگی بر ایران وارد ساخت که ایران تا چند صد سال نتوانست کمر خود را در برابر تندباد حوادث راست نگه دارد.
شاید اگر وی بر تخت پادشاهی طمع نمیکرد و حکومت صفوی را منقرض نمیساخت و همچنان به عنوان سپهسالار دولت صفویه باقی میماند،هم شکلی دیگر از حکومت را داشتیم و هم اینکه از وی به عنوان یکی از قهرمانان ملی ایران یاد میشد.
در دوران معاصرِ ما نیز ، بسیارند که با افتادن در این دام های تراژدیکِ تکراری ، خسارات فراوانی به کشور وارد میکنند!!
ای بسا افرادی در کاری توانا و خردمند هستند ولی اصرار مردم و حکومتیان آنها را به سوی کاری دیگر سوق میدهد که آن کار دیگر چیزی نیست جز  تکرار همان فاجعه کوریولانوسی !
به نظر میرسد باید در متون درسی مدارس و دانشگاهها این مبحث مهم تراژدی کوریولانوس را آنقدر تدریس کرد تا تبدیل به حافظه درازمدت مردم و جامعه گردد!
فراز و نشیب آینده سیاسی ایران بسیار پیچ در پیچ است و تکرار تراژدی کوریولانوس ها در کمین ماست...
 
پایان
  • شیردل خراسانی

ویژگی کوروار عشق

شیردل خراسانی | چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۰۲ ب.ظ
shakespeare
 
 
عشق میتواند چیزهای پست و پلید را که قدر و مقداری ندارند دارای وزن و خاصیت نماید.
عشق با چشم نمیبیند بلکه با ذهن نگاه میکند و از همین رو است که تصویر کوپید بالدار را کور میکشند.
ذهن عشق نیز از خاصیت تعقل و قضاوت بی بهره است.وجود بال و عدم چشم دال بر وجود شتابزدگی و عدم دقت عشق است؛ از این رو گفته شده است که عشق کودکی است زیرا غالبا در مقام انتخاب فریفته میشود؛همانطور که پسرهای بازیگوش مشت خود را باز میکنند عشق نیز پسرکی بیش نیستو همیشه فریب میخورد !!!!!
 
ویلیام شکسپیر ؛ رؤیا در نیمه شب تابستان ؛ صفحه 10 ؛ ترجمه مسعود فرزاد ؛ چاپ چهارم ؛ 1394 ؛ انتشارات علمی و فرهنگی
  • شیردل خراسانی

 

 

 

بسیاری از دوستان درباره علی علیزاده معروف به علیز پرسش هایی داشتند بنابراین بنده به سفارش گروه فرزندان مشرق ، مجموعه مباحث یکی از مدیران خبری را گردآوری کرده و در یک فایل PDF تدوین کردم که میتوانید با دانلود آن به چهره حقیقی این فرد پی ببرید...

 

Download

 

  • شیردل خراسانی

تمنا از شیردل خراسانی

شیردل خراسانی | جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۲۳ ب.ظ

شعر تمنا از بنده

 

 

چون لاله که از عشق میان تب و تاب است

فکرم به تمنای تو در سطر کتاب است

 

آنگه که دلم خواست به نامت بزنم دل

دیدم که دلم مدعی علم و حساب است

 

از طعم لبت هیچ سخن نیست درین دل

این عاقبتِ دانشِ هر "خانه خراب" است!

 

این عقل پر از فلسفه گوید که "رها کن

آن سلسله مو ، کاین سخنم عین صواب است"

 

آخر چه کند "روشن" مسکین؟ تو به ما گوی

چون لعل لبت بر دل و جان، فصلِ خطاب است

 

  • شیردل خراسانی

تجزیه طلبان صدامی-صهیونیستی

شیردل خراسانی | جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۱۶ ب.ظ

 

 

تجزیه طلبان الاحوازی همانند پدرشان صدام ، مدام از اشغال خوزستان توسط فارسها همانند اشغال فلسطین توسط یهودیان سخن میگویند و مدعی ارتباطات پنهان ایران و اسرائیل میشوند!

اما روزنامه الاخبار به تازگی گزارش داده که مریم حیدری (شاعر و مترجم عربگرای اهل اهواز) به زودی در جشن عرب-اسرائیل در پاریس شعرخوانی خواهد کرد!

اکنون چرا این تجزیه طلبان صدامزاده خفه خون گرفتند؟

 

 

 

 

 

 

 

  • شیردل خراسانی

فمینیسم و حقوق تجاوز

شیردل خراسانی | جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۰۴ ب.ظ

 

 

جهان به شدت در حال گرایش به سوی فمینیسم است آن هم از نوع افراطی و تحقیر کننده مردانگی اش...

اما چرا مردها به گسترش فمینیسم اعتراض نمیکنند؟ به راستی شگفت آور نیست که هیچ سازمان حمایت از حقوق مردان نداریم؟ به راستی چرا؟

 

‏پاسخ به این پرسش بسیار ساده است:دسترسی آسان سکسی!

 

به راستی کدام گروه،بیشتر مورد بهره برداری جنسی مردان قرار میگیرند؛فمینیستها یا غیرفمینیستها؟

برای نمونه  "نازلی کاموری" که با وجود فمینیست بودن،از چندهمبستری و روابط جنسی آزاد دفاع میکند و خودش نیز به نداشتن بکارت افتخار مینماید!!!

 

 

چرا؟ زیرا در حقیقت ذات فمینیسم بر آسان شدن لذت جنسی مردان استوار است!

‏نمونه خارجی و شبیهش هم فمنیستهای افغانستان هستند که تا میتوانند درباره حجاب و"ستم به حقوق زنان" جوسازی میکنند اما در برابر بهره برداری جنسی آزاد مردان از زنان افغان مُهر سکوت بر لب میگذارند!

مثل قضیه تجاوز جنسی کارکنان ارگ ریاست جمهوری کابل به زنان که فمنیستها خفه خون گرفتند!

 

 

‏در غرب نیز میبینیم که فمینیستها تنها گروهی اند که در برابر "بهره برداری آزاد مردان از زنان" کوچکترین صدایی بلند نمیکنند!

در بحث تعرضات جنسی کلینتون و اوباما و ترامپ به زنان ، از همه گروهها صدا درآمد جز همین فمینیست های #زن_سالار !

 

‏در حقیقت علت سکوت بخش عمده ای از مردها با اقدامات به ظاهر زن سالارانه در بحث دسترسی راحت و رایگان به زنان خلاصه میشود و متاسفانه در این سالها با اوج گرفتن این مطالبات "زن سالارانه" آمار ناهنجاری های جنسی به شدت افزایش یافته است!

 

المرأة ریحانة و لیس بقهرمانة

 

 

  • شیردل خراسانی

چرا روسها مسلمان نشدند؟

شیردل خراسانی | جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۵:۳۸ ب.ظ

 

نکته جالبی در تاریخ روسها وجود دارد که بسیاری از مورخین (مانند سعید نفیسی در کتاب تاریخ ادبیات روسی) به آن اشاره کرده اند و بازگویی آن بسیار پندآموز است:

روسها در آغاز بت پرست بودند ولی شاه روسها (شاه کنیاز ولادیمیر) در سده پنجم هجری تصمیم گرفت روسها مسیحی یا مسلمان شوند بنابراین گروهی را برای تحقیق به بغداد و قسطنطنیه فرستاد!

این گروه ، نخست به بغداد رفتند و چون ظاهربین و بیسواد بودند درباره دین اسلام تحقیق چندانی نکردند ولی شهر بغداد را پر از درگیری های خونین فرقه ای و با خیابان های کثیف و با اخلاقیات ناهنجار یافتند!!!

آنها پس از چند روز از بغداد خارج شده و پس از آن به قسطنطنیه رفتند که مرکز مسیحیت ارتدکس و بزرگترین شهر مسیحی نشین جهان بود.

در آنجا با کلیساهای تمیز و زیبا و کشیش های خوش برخورد و خیابان های پاکیزه و بناهای با عظمت و عدم برخوردهای خونین روبرو شدند و توانستند با کشیش ها درباره مسیحیت صحبت و گفتگو کنند!

 

 

 

‏این گروه تحقیقاتی پس از چند ماه به نزد شاه روس برگشتند و گزارش سفرشان را به سود مسیحیت ارائه دادند!

شاه روس نیز پس از شنیدن گزارش ، دستور داد که روسها مسیحی ارتدکس شوند!

 

شاه کنیاز ویلادیمیر در سال988میلادی غسل تعمید داده شد و مسیحی گشت و سرنوشت ملت روس نیز با او گره خورد!

این اتفاق به اندازه ای برای روسها مهم است که هرسال روز مسیحی شدن خود را جشن میگیرند و نقاشی ها و مجسمه های زیادی از شاه ولادیمیر ساختند و او را قدیس خواندند!

 

 

به همین سادگی روسها مسلمان نشدند!!!

 

‏پ.ن : اکنون کار ندارم که از این مقالک چه نتیجه ای میگیرید ولی میخواهم بگویم که : " گاهی ظاهر ما سرنوشت یک ملت را تغییر میدهد! "

چقدر ظاهر ما مسلمانان با ظاهر و باطن اسلام یکسان است؟

پاسخ به عهده خودتان...

  • شیردل خراسانی

ماموریت در اذهان

شیردل خراسانی | جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۵:۱۵ ب.ظ

ماموریت در اذهان📚

 

یکی از مهمترین علائق من گردآوری و خواندن کتاب های مربوط به چگونگی شکل گیری انقلاب_اسلامی و سالهای نخست آن است.

برای افزودن آگاهی خویش ، هر کتابی که بیگانگان درباره انقلاب مینویسند و منتشر میشود را دریافت میکنم و میخوانم!

گاهی ادعاهای عجیبی درباره انقلاب میشنوم که نزدیک است شاخ دربیاورم...

اما چیزی که به من آرامش میدهد این است که این ادعاها از سوی کسانی مطرح میشود که حتی در عمرشان یک کتاب غیردرسی هم نخوانده اند و چشمهایشان از کینه پر شده است!

یکی از ادعاهای این گروه که گاهی به وفور میشنوم ، این است که "شاه برای آمریکا شاخ شده بود و آمریکا [امام] خمینی را به جان شاه انداخت و ژنرال [رابرت] هایزر هم به دستور کارتر به ایران آمده بود تا مقدمات انتقال قدرت از پهلوی به ملاها را فراهم آورد! "

این ادعا برای من بسیار خنده دار است. چون من دو نسخه ترجمه فارسی خاطرات ژنرال هایزر را در اختیار دارم و هر دو نسخه را صفحه به صفحه خوانده ام و هرگز چنین ادعایی (و حتی نزدیک به آن) را در آن ندیده ام...

اما به نظر میرسد " ماموریت در تهران " اکنون تبدیل شده به "  ماموریت در اذهان " برای یک جنگ روانی علیه مردم جاهل کتاب نخوانده ...

خود هایزر در گزارشی شفاهی که سال شصت در گنکره آمریکا ارائه داد ، به هدفش "کودتای نظامی علیه انقلاب به سود بختیار" اعتراف کرد ، اما باز هم این مسائل به گوش مردم نخواهد رسید ، چون اصلا هدف دشمن همین است که مردم آگاه نشوند تا بوق های رسانه ای اش بتوانند جای خالی این پرسش ها را با اسناد مخدوش ادعای "ارتباط امام خمینی و آمریکا" پر کنند!

البته من نمیتوانم همه این پروسه را به گردن دشمن بیندازم زیرا فشل بودن نیروهای خودی ، بزرگترین عامل این شکست فرهنگی است!

چند سال پیش در دهه فجر سرگرم تماشای یک مستند خاطره محور درباره انقلاب اسلامی از تلویزیون بودم و در آن مستند شاید حدود هفتاد تن حرف زدند!

یکی از کسانی که در آن مستند حرف زد آقای سید صادق طباطبایی بود و وی در بخشی از سخنانش گفت: "ژنرال هایزر در خاطراتش نوشته که به مسئولان آمریکا گفتم حتی اگر کل ارتش ایران را در اختیار مطلق من بگذارید نمی توانم این انقلاب را شکست بدهم"

من با شنیدن این سخن به شدت تعجب کردم ؛ زیرا هایزر در خاطراتش این مطلب را دقیقا برعکس بیان میکند!

برایم معلوم شد که جناب صادق طباطبایی حتی یکبار هم خاطرات هایزر را درست و حسابی نخوانده و بلکه کارگردان و نویسنده آن مستند هم کتاب خاطرات هایزر را نخوانده اند!

این از وضع فرهیختگان انقلابی ماست و بدتر از آن این است که چندین سازمان عریض و طویل مانند مرکز اسناد انقلاب_اسلامی و  موسسه تاریخ معاصر و موسسه پژوهشهای سیاسی و موسسه تنظیم و نشر آثارامام سالانه بودجه های میلیاردی میبلعند ولی هیچکدام خود را مسئول روشن سازی ذهن مردم و بازگویی تاریخ انقلاب نمی دانند!

این فریادها را به کجا باید برد؟

فریاد از جهل عوام و بیخیالی خواص!

 

هایزر

  • شیردل خراسانی

خلخالی ؛ خوب،بد،زشت

شیردل خراسانی | سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۴۴ ق.ظ



صادق خلخالی از جمله انقلابیونی است که پس از پیروزی انقلاب با تکیه بر مسند حاکم شرع دادگاههای انقلاب ، دست به مجازات شمار زیادی از ضدانقلاب زد که این مجازات ها حرف و حدیث های زیادی ایجاد نمود!
داستان خلخالی ، داستان تازه ای نیست و بلکه در هر انقلابی که علیه حاکمی برپا میشود ، اگر انقلاب منجر به تغییر ساختار سیاسی گردد ، فرد یا افرادی دست به پاکسازی فیزیکی ضد انقلاب میزنند!
حتی در انقلاب فرانسه (که فخر روشنفکران ایرانی به شمار میرود) شخصیتی کلیدی به نام «ماکسیمیلیان روبسپیر» بر سر کار می آید.
او در دوره حکومتش با زیر گیوتین بردن اشراف و نخبگان سیاسی فرانسه اعم از سلطنت طلب و ضدانقلاب و در نهایت انقلابیون جناح « ژیروندن » ، خفقان و وحشت عجیبی در میان سیاسیون انداخت و تا امروز هم مورخان و سیاستمداران ، دوره حکومت او را «عصر وحشت » مینامند و از او چهره ای منفی ترسیم مینمایند!
اما «نهرو » (سیاستمدار هندی) درباره روبسپیر نظر جالبی دارد ؛ وی با اذعان به اینکه هیچگاه تیغه گیوتین روبسپیر بر گلوی مردم فرودست پایین نیامده ، دلیل اصلی اعدام های دوره وحشت را ترس مردم و حاکمان انقلابی فرانسه از حملات کشورهای پادشاهی اروپا و نیز خرابکاری های اشراف و سلطنت طلبان فرانسوی (که در زیر چتر امنیتی انگلستان و هاپسبورگ قرار داشتند)بود !
در حقیقت نهرو به این مسأله اشاره میکند که این برخوردهای خشن حاصل اقدامات ضدانقلاب بود!
داستان خلخالی و برخوردهای تند و تیز او نیز خالی از این مسائل نیست!
اگر کسی با فضای پنجاه و هشتی ایران آشنا باشد ، در میابد که آن زمان راه حل های مسالمت آمیز به بن بست کشیده شده بود و مناطق گوناگون ایران چنان در آشفتگی کشاکش با گروهک ها میسوخت که هیچ چاره ای جز برخورد قاطع نماند!
بخش بزرگی از برخوردهای صادق خلخالی با گروهکها نیز در همین پارادایمِ قابل دفاع تعریف میگردد.
چنانکه در اسناد و خاطرات زیادی به این نکته اشاره شده که بسیاری از همین گروهک های خونخوار ، تنها با شنیدن خبر حضور خلخالی در منطقه ، دست از مقاومت کشیده و میگریختند!





اما خلخالی همچنان که در فضای دهه شصت قهرمان به شمار می آمد در دهه هفتاد و هشتاد موج نفرت از او شدت گرفت ولی اکنون کم کم شاهد برخاستن زمزمه های قهرمان سازی مجدد از خلخالی هستیم!
دلیلش هم مشخص است ؛ فساد اقتصادی و سیاسی در سرتاسر جامعه چنان رسوخ کرده که مردم انتظار برآمدن فردی را دارند که بدون اندکی ترحم و با نهایت قاطعیت همه مفسدین را قلع و قمع کند!


پس این پرسش پدید میاید که آیا خودمان قهرمانهایمان را طبق شرایطمان میسازیم و یا اینکه در شرایط های سخت قهرمانان ساخته میشوند؟
در گذر از تجربه خلخالی و روبسپیر ، باید به این نکته توجه کرد که بر خلاف باور بسیاری از مردم ، همانطور که حکومت ها باید دست نوازشگر بر عامه مردم داشته باشند ، باید « دژخیم » قاطعی نیز در کنار خویش نگهدارند تا به وسیله او منافع ملت حفظ شود!
نبود دژخیم در یک حکومت مانند نداشتن دیوار برای خانه است که طمع افراد پاک را نیز برای تطاول و دست درازی بر می انگیزاند!
این نکته را برخی از فیلسوفان مسلمان و مانند «ابن سینا» و «فارابی» و «ابن رشد» و بسیاری از فیلسوفان اروپایی مانند «فرانسیس بیکن» ، «جان لاک» ، «نیکولو ماکیاولی» و «ژان روسو» با دلایل فراوان تایید و تشریح کرده اند!
پس همانطور که میپذیریم خلخالی در دوره ریاستش بر دادگاههای انقلاب افراطهایی کرد اما نباید از این نکته به سادگی گذشت که حضور او در آن شرایط بحرانی کمکی بود برای انقلاب و ملت برای گذر از خرابکاری های ضدانقلاب و تجزیه طلبان !

.

  • شیردل خراسانی

تبدیل تجربه به علم

شیردل خراسانی | سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۳۳ ق.ظ


در کشورهای غربی پایه اصلی علم و دانش را «تجربه» تشکیل میدهد!

اما در کشور ما میان تجربه و علم جدایی بزرگی افتاده است!

برای نمونه خوب است به این نکته توجه کنیم که بسیاری از شکسته بندهای سنتی از بسیاری از فیزیوتراپ ها در درمان های استخوانی موثر تر هستند!

یا بسیاری از تجربیات روستاییان ما درباره حیوانات از علم دانشجویان رشته دامداری بالاتر است!

و یا گاهی دوتار زدن یک چوپان از مجموع آموخته های دانشجویان موسیقی بالاتر است! بقیه موارد هم قس علیهذا ...

مشکل از کجاست؟

حقیقت این است که علم تدریس شده در دانشگاههای ما اکثرا وارداتی است و بدتر اینکه همین علوم وارداتی از قرن نوزدهم به این سو پیشرفت نکرده و حال اینکه در دانشگاههای غربی معادلات علمی هر ساله در معرض نقد قرار میگیرد و حتی رشته های بسیاری به کرسی های دانشگاهی افزوده میشود و از آن جالب تر شماری از رشته ها هم به دلیل نقدهای علمی حذف میشود!

بسیاری از دانشجویان با صاحبان حرفه ها رفیق شده و حتی شاگردی میکنند تا بتوانند تجربه های ناگفته شان را ثبت و ضبط کنند و به صورت «علمی شده» به دانشگاهها ارائه دهند!

این بخشی از همان تکاپوی علمی است که خلاء آن در کشور حس میشود!

البته این خلاء علمی چیزی نیست که به تازگی با آن گریبانگیر شده باشیم و بلکه قدمت دیرینه دارد!

اگر نگاهی به فهرست کتب علوم در « دوره طلایی تمدن اسلامی» بیندازید خبری از کتب صنعتی نیست مگر کم و آن هم بیشتر مربوط به مکتب بغداد ؛ زیرا بیشتر این علوم صنعتی سینه به سینه و از پدر به پسر و از استاد به شاگرد انتقال میافت و شاید دانشمندان مسلمان نیازی نمی دیدند که این علومِ فنی تدوین شود و همین باعث شد که شمار اندکی از دانشمندان مانند « بنوموسی » به بحث تدوین صنایع ورود کنند!

در نقطه مقابل تمدن اسلامی ، رنسانس را در پیش چشم داریم که نقطه آغاز آن با دانشمندانی مثل «داوینچی» است که همه تجربیات خود را مکتوب میکردند و همین تجربیات مکتوب با تجربیات دیگران آمیخته میشد و دستگاههای جدید صنعتی تولید میگشت ؛ تا جایی که رنسانس منجر به «انقلاب صنعتی» گردید!

اکنون نیز دانشگاهیان ما سوار بر خودرویی هستند که قطعاتش چهارصد سال پیش در اروپا ساخته شده و در دوره رضاشاه در ایران مونتاژ شده و میخواهند اکنون یک زمین سنگلاخی را با آن خودرو شخم بزنند!

متوجه هستید؟

  • شیردل خراسانی